مقالات سیاسی روزنامه و یا اثر شعر رفیق اهل و سرا امن در دوران مشروطه را می توان یکی از مؤثرترین و مهم ترین نوشته های این زمان دانست. فرخی که نماینده مردم یزد در هفتمین دوره مجلس شورای ملی بود، به حق عمر خود را صرف طرفداری از جامعه کارگری و آزادیخواهی نموده و در نهایت نیز گویا به دستور رضاخان در زندان کشته شد. او پس از تأسیس روزنامه طوفان، نیروی بیشتری به مبارزات سیاسی خود بخشید و با چاپ مقالات تند و انتقادی، همواره رجال سیاسی را به باد انتقاد میگرفت. پانزده بار توقیف این روزنامه، در طول حیات هشت ساله خود، طوفان را از دیگر روزنامهها متمایز کرده است. ابداعات فرخی و روش های انتقادی او در طوفان، کم نظیر است. گاه فرخی نه با قلمش و نه حتی با کلمات مستهجن بلکه با اقداماتی نمادین رجال سیاسی و ارکان اداری مملکت را به سخره می گیرد.
به عنوان نمونه فرخی در یکی از ستون های روزنامه طوفان، اخباری را که به صورت روزانه از طرف وزارت داخله می رسید را به چاپ می رساند؛ وقتی که در 15 ربیعالاول 1340 / 23 دیماه 1300 وزارت داخله، اخبار را برای دفتر روزنامه طوفان نفرستاده بود، فرخی دست به کاری نمادین و شگفت انگیزی زد، وی «جای اخبار داخله را سفید گذاشته بود و در وسط آن تقریباً با این مضمون به خط درشت نوشته بود که وزارت داخله، اخبار داخله را سانسور کرده است؛ ولی مخبر ما خبر از غیب گرفته است که در شمارة آینده منتشر خواهد شد» و بعد با سرودن شعری در همین مورد به استهزای آنان می پردازد.
در حیطه داستان نویسی نیز اثر موفق «سیاحتنامه ابراهیم بیک» از «زین العابدین مراغه ای» جایگاه ویژه و فوق باارزشی دارد که نویسنده از تعصب ملی و میهن پرستانه یک ایرانی پرورش یافته در مصر سخن می گوید.
علاوه بر نثر، شعر دوره مشروطیت نیز تفاوت های چشم گیری با دوره های پیش از خود دارد که سنت شکنی های ادبی و ساختارشکنی های زبانی را می توان از مهم ترین ویژگی های این دوره به حساب آورد؛ علاوه بر آن شکل گرفتن تصنیف به عنوان یک قالب شعری، رواج قالب های تازه ای چون چارپاره یا دوبیتی های به هم پیوسته، شعر کارگری، شعر عامیانه، شعر طنزآمیز و شعر انتقادی و منظومه های نمایشی در این دوره مرسوم است؛ همچنین با وجود فراز و فرودهای اجتماعی و سیاسی، پرداختن به اشعار وطنی یا «وطنیات» بسیار مورد پسند و اقبال شاعران و ادیبان بوده است.
تا قبل از این دوره، واژه «وطن» به معنی زادگاه و تمامی تعصبات مذهبی، قومی، قبیله ای و یا طایفه ای بود اما از این زمان به بعد ««وطن» نه به معنی زادگاه، بلکه در معنای جامعه سیاسی-فرهنگی است که ساکنان آن را «ملت» می خوانند. از این روی، عارف قزوینی –بلندپایه ترین تصنیف ساز ایرانی- می گوید: «من وقتی تصنیف وطنی ساخته ام که ایرانی از هر ده هزار نفرش نمی دانست که وطن یعنی چه. تنها تصور می کردند که وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاییده شده باشد.»
واژه «ملت» در معنای توده مردم نیز از این زمان رایج شد؛ چراکه تا پیش از این روزگار، «ملت» در معنای «مذهب» بود:
جنگ هفتاد و دو «ملت» همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند (حافظ)»
افرادی چون فرخی یزدی و ملک الشعرای بهار به دلیل آنکه هم سیاستمدار و هم ادیب بودند، کمی بیشتر از دیگر ادیبان توانستند مفهوم وطنیات و یا اشعار وطنی را در بطن جامعه نهادینه کنند. ملک الشعرای بهار سعی داشت با انتخاب زبانی تأثیرگذار، احساسات ملی گرایانه خود را به معرض نمایش بگذارد.
هر آنکه افسر همت نهاد بر سر خویش / به دست کس ندهد اختیار کشور خویش
بگو به سفله که در دست اجنبی ننهد / کسی که نان پدر خورده، دست مادر خویش
شکل گیری اصطلاحات ادبی-سیاسی از این دوران آغاز شد و ادیبان و شاعران به ترکیب سازی های تازه ای دست زدند. قیصر امین پور در این باره نمونه ای از ملک الشعرای بهار را ذکر کرده و می گوید که در این دوره کلمات تغزلی شعر قدیم مانند: «جان، دل، دست، دلبر، دلفریب، عشق و جمال با کلماتی از حوزه اجتماعیات و سیاست(آن هم غالبا بیگانه تبار) ترکیب شده اند و ترکیباتی از این دست پدید آورده اند: «روسیه جان، دست سیاسی مژگان، مجلس شورای هیئت دل، سپه ناز، حدود دل، عدلیه عشق و...»»